بدون عنوان
کلاغ افسرده
آرشیداعاشقتم امروزبعدازاینکه شعر(توحوض خونه ما ماهیای رنگارنگ...)روکامل وشمرده خوندی وهممون برات ضعف کردیم یاداون کلاغ که بابارضاتو۱۶ماهگی برات خریده بودکردی ورفتی ازاتاقت آوردیش حالاقسمت جالب ماجرااینه که گفتی مامی کلاغ افسردگی گرفته خیلی وقته منوندیده منومیگی گفتم آخه تونیم وجبی افسردگی چه میدونی چیه حالادرستم نمیتونستی افسردگی رو تلفظ کنی کلی خندیدیم عکس کلاغتم میذارم توپست ...
نویسنده :
لی لی مامی آرشیدا
18:57
آخه خانوم خوشگله دیدین تاحالا
ذوق میکنم
آرشیداجونم چقدذوق میکنم وقتی صفحه وبلاگت رومیبینم ایشالااینجاجایی برای درج خاطره های زیبابرات باشه ومن هرروزازموفقیتهات وروزهای قشنگت مطلب بنویسم من ورضاعاشقانه به تماشای بزرگ شدنت نشستیم ...
نویسنده :
لی لی مامی آرشیدا
0:48
اولین خاطره
سلام عشق مامی ورضاامشب دقیقاساعت۱۵دقیقه بامدادعضونی نی وبلاگ شدم تاخاطراتت رواز۴۲ماهگی به بعدثبت کنم چون امشب خیلی زودخوابیدی چون مامانی اکی مهمون داشت وتوحسابی شیطونی کردی وخوش گذروندی صبح قراره بریم تهران خونه عزیزجون هوراااااساک مخصوص خودت روازساعت۸آماده کردی بابابایضاحموم رفتی ومثل فرشته ها خوابیدی امیدوارم این چندروزبهت خوش بگذره وبه سلامت برگردیم ...
نویسنده :
لی لی مامی آرشیدا
0:25