تعطیلات عیدفطر□سوراخ کردن گوش
دوباره سلام برگل گلابم،عزیزترینم 31تیرماه اواخرسن چهارسال وهفت ماهگیت گوشات روسوراخ کردیم وگوشواره دارشدی ؛اولش مثل خانومانشستی وبعدازسوراخی اولین گوش یه بغض کوچولوکردی وبعدازدومیش دیگه خیلی دردت اومده بودولی ازبس عشقی اونجاگریه نکردی وبغل بابارضاحسابی گریه کردی تاخونه بعدکه بیتارودیدی بغلش کردی ویک گریه ای سردادی که نگوولی بعددیگه آروم شدی تاامروزکه نمیذاری گوشواره های جدیدت روبندازم ومیگی بذاریکماه بشه بعدمبارکت باشه :*صبح روزعیدفطررفتیم تهران تاتعطیلات عیددرکنارعزیزجون ایناباشیم وحسابی باعمه بازی کردی ،یه روزهم بردیمت دنیای بازی که کلی بهت خوش گذشت ودرضمن ازموسسه نخبگان هم مدرکت روگرفتیم که بعداعکسش روبه یادگارمیذارم برات،باباسرهنگ وعزیزجون پنجاه تومن براشیرینی گوش سوراخ کردنت دادندجمعه هم برگشتیم وامروزهم کلی سوغاتی ازدایی مهدی گرفتی(ازسفرکیش)به بابارضامیگی :رضادایی دلش طاقت نیاورده برامن سوغاتی خریده براتوومامی هیچی نخریدهبازم میگم گاهی اوقات یه حرفایی میزنی که امون ازدستت شیطونک خاتون(این لقبیه که دایی علیرضای من بهت میگه وحسااابی عاشقته)خوبترین حادثه میدانمت درچهارسال وهشت ماهگی♡♥♡