آرشیداآرام جانآرشیداآرام جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره

آرشیداخورشیدخونمون

یلدا+ماهگرد

سلام دردانه پنج سال ویک ماه ام....امسال یلداخونه عزیزجون اینابودیم وحسابی خوش گذروندی؛سه روزقبل ازیلدارفته بودیم وتوپنج شب خونه عزیزبودی وچه حال خوبی داشتی کنارمهربانان...قبل ازشام یلدابااصراروادارکردی فال بگیریم؛به خاطرذوق وشوقت مراسم روزودبرگزارکردیم دیروزهم بادوستم ودوستت آیلین رفتیم تئاتروکلی کیف کردی....اینروزاشغلت آرایشگریه؛نخ میگیری ازمن ومیری آرایشگاهت واصلاح وابروومیکاپ انجام میدادی....دایی جون میگه عاشق دنیاته ازتوچه پنهون من دیوونه دنیای قشنگتم... ...
14 دی 1393

اینروزها

سلام عشقم خیلی دیربرات مطلب جدید میذارم میدونم ولی بذاربه حساب تنبلی اینروزهاماه مبارک رمضان آغازشده وتوهنوزدرک درستی نداری یعنی یه جورایی متوجه فلسفه روزه داری نیستی وقتی موقع صبحونه یانهارمیبینی غذانمیخورم میپرسی:مامی تونمیخوری؟؟من:عزیزم من روزم آرشیدا:پس منم اصلانمیخورم ومن درآنهنگام القصه اینکه الان پنجاه وپنج ماهه هستی وخیلی روابط اجتماعیت پررنگ شده.سوم تیرماه رفتیم تهران خونه عزیزاینا عمه جون عمل آپاندیس شده بودووقتی برگشت خونه میگفتی:من بهش میرسم عمه هرچی میخوای بگومن میارم برات وهم اینکه چهارم تیرساعت سه توموسسه نخبگان راه آینده وقت داشتیم براسنجش شماواینکه بابارضاهمش اصرارداشت که هوشت یه ارزیابی بشه وببینیم اینکه مافکرمیکنیم شماخییی...
12 تير 1393

چهارسال ونیمه ای

به رسم همیشه عزیزترازجانمان پنجاه وچهارماهگیت مبارک حالاچهارسال ونیمه ای وماسرمست ازوجودنازنینت...بردرگاه الهی سجده میکنیم وشکرحضورت به جامیاوریم.درضمن نازنینم امروزاولین سالگردوبلاگت هم هست!باورم نمیشه یکسال ازخاطرات شیرینت رواینجابه یادگارنوشتم امشب قراره یه کیک کوچولوبرات بخریم وجشن بگیریم توپست بعدی باکلی عکس درخدمت خواننده های وبلاگمون هستیم ...
12 خرداد 1393

50

عشق رویایی ماهمین چندساعت پیش ازتهران اومدیم ومن بایدطبق عادت پنجاه ماهگی روبهت تبریک میگفتم چون هم یه عددخوبیه وهم اینکه خوبه دیگه پنجاه ماهه هستی!رفته بودیم عروسی پسرخاله بابارضاکه شمابازم عروس دیدی وکلی کیف کردی وهم اینکه مادیداری تازه کردیم.وبهترازهمه اینکه زنعمونداهم بودوعمه که دیگه حسابی خوش گذروندی وشادی کردی الانم که من امیرم!وباهم اومدیم کافی شاپ(مثلا)ازنداجون،سمیه جون ومحمد(پسرعمه مامی)هم کادوگرفتی ودرکل ایام به کامت بود! برات میخونم:گل من آرشیدای من عزیزدردونه،خدامثل توفقط تودنیاساخته یه دونه...میدرخشی توی جمع عاشق برات فراوونه ..اماتومال منی تموم دنیامیدونه...آرشیداازراه رسیده خونه چراغونه...آسمون شهرمون ستاره بارونه...عاشق رنگ چ...
12 بهمن 1392

یه دوازده دیگه!

توروزهای نوجوونی وجوونی وقتی دیدی دوازدهم هرماه روبه شماتبریک میگم یه وقت نگی مامی چه بیکاربوده!!یادت باشه یه مادرعاشق بودم وهستم وخواهم بود.چهل ونه ماهگیت مبارک نفسی.یک ماه ازروز قشنگ تولدت گذشت.الهی شکر.ازحال وهوای این روزهابگم که بعضی روزابه قدری شیطونی میکنی که من اینجوری میشم البته شیطونی که نه دوست داری ازصبح تاشب فقط بازی کنیم.اونم بازیهای خیالی شمارو.بعداینکه اسم اون دخترعروسکت روکه سمیه جون بهت کادو داده بودروگذاشتی رعناوشده خانوم اما(باتشدید)  واینکه اینروزهاعجیب برای هستی مادری میکنی!وقتی یه چنددقیقه تنهاش میذاری سریع پامیشی وبازبون شیرینت میگی:الهی مادربرات بمیره که تنهاموندی!! یه ضرب المثل میگی:پاتوازدمت درازترنکن!دیگه این...
12 دی 1392

ماهگرد

یک ماه گذشت وتوبزرگترشدی دوازدهم هرماه که میشه بی اختیاریادت میفتم وبزرگ شدنت رولمس میکنم روزشماربالای وبت حالامیگه آرشیداتااین لحظه ۳سال و۸ماهو.......ایشالاسلامت وبهروزباشی عزیزترازجونمون ۴۴ماهگیت مبارک ...
25 شهريور 1392

عددوست داشتنی...

عدددوازده برای من ورضاخیلی عدددوست داشتنی وعاشقانه ویه کمم عجیبه چون ۲تااتفاق خوب وبه یادموندنی تواینروزاتفاق افتاده یکی روزجشن ازدواج وآغاززندگی مشترکمون ۹سال پیش ویکی هم تولدزیبای مهربونمون،دخترعزیزمون سال۸۸وامیدواریم سومین اتفاق قشنگ زندگیمون هم تواینروزبیفته پس اول اینکه عزیزترازجونمون ۴۵ماهگیت مبارک ودوم سالگردازدواج وآغاززندگی مشترکمون مبارک.بابارضای عزیزتومهربونترین وعاشق ترین وبی نظیرترین باباوهمسردنیایی بدون هیچ اغراقی من وآرشیدادوستت داریم اندازه یه دنیا..... ...
12 شهريور 1392