50
عشق رویایی ماهمین چندساعت پیش ازتهران اومدیم ومن بایدطبق عادت پنجاه ماهگی روبهت تبریک میگفتم چون هم یه عددخوبیه وهم اینکه خوبه دیگه پنجاه ماهه هستی!رفته بودیم عروسی پسرخاله بابارضاکه شمابازم عروس دیدی وکلی کیف کردی وهم اینکه مادیداری تازه کردیم.وبهترازهمه اینکه زنعمونداهم بودوعمه که دیگه حسابی خوش گذروندی وشادی کردیالانم که من امیرم!وباهم اومدیم کافی شاپ(مثلا)ازنداجون،سمیه جون ومحمد(پسرعمه مامی)هم کادوگرفتی ودرکل ایام به کامت بود!برات میخونم:گل من آرشیدای من عزیزدردونه،خدامثل توفقط تودنیاساخته یه دونه...میدرخشی توی جمع عاشق برات فراوونه ..اماتومال منی تموم دنیامیدونه...آرشیداازراه رسیده خونه چراغونه...آسمون شهرمون ستاره بارونه...عاشق رنگ چشاش این دل داغونه..واسه من آرشیدای من عزیزترازجونه(باکسب اجازه ازشاعروخواننده برای دخل وتصرف درشعر)داشت یادم میرفت ازجدیدترین کارهات اینه که هی به رضامیگی دوستت ندارم!(ولی من توعمق چشات وازلبخندمرموزت متوجه عشق وعلاقه فراوونت میشم)دنیامون باوجودت وباشادیهات وخنده هات دنیای قشنگیه!زلال وپاک وبی ریا.....کادوی نداجونکادوهای سمیه جون ومحمدازاون جعبه باربی دوتابودکه یکی روتهران تخلیه کردی وانداختیم دورداخلشون کلی جینگیلی مینگیلی دخملونه بوداین پاتریک روهم خودت وقتی میرفتیم خونه عزیزجون دیده بودی وبابارضاقول داده بودبرات بخره که خریدیم.مبارکت باشه همه کادوهات گلم.