خاطرات اینروزها
سلام دخترنازم این چندوقت که برات مطلب نذاشتم کلی خاطره نگفته داری که باعکس توضیح میدم وشرمنده دوستای گلم که تقاضای عکس جدیدمیکردندهم نباشم.
قصه میخونی برادخترتعاشق رانندگی کردن بابابایی هستیچندوقتی میشه که بادوستهای دوران دبیرستان من دوره میذاریم توپارک بانوان وتوکلی خوشت میادوکیف میکنی،اینهم تووآرنیکاجون دختربیتابیست وششم شهریوررفته بودیم تهران،عمه دکتربرات این ست فرشته بایک سری لوازم التحریربراروزدختر خریده بود؛ایناروتنت میکردی ومیگفتی من فرشتم آرزوهاتونوبگیدبرآورده کنم....نداجون هم فردای روزی که رفتیم تهران شام دعوت کرده بودوکلی هم زحمت کشیده بودوازهنرنماییهاش لذت بردیم،اینجاخونه عموسعیدونداجونهجمعه همون هفته باعزیزجون وعمه ونداجون رفتیم مصلی نمایشگاه لوازم التحریروتواولین بارسوارمتروشدییه مقداربرات دفترنقاشی خریدم وعزیزجونم برات مدادرنگی ودفتروعروسک وکلی چیزای دیگه خرید،خاطرخواه داری فراوون گل قشنگمیه روزدیگه توپارک بانوان وهنرمندی دوستم نسرین موهای تووآیلین روبافت خوشگل کردوکلی هم مدل بستن مویادمون داد..بازم پروانه شدی...اینم یه مدل که دوست جونم یادداد...این عکس هم برادیروزهست که رفته بودیم بادوستان ودوچرخه هم بردیم...
تودختری فوق العاده مهربون ومبادی آدابی به گفته دوستانم،خدای بزرگم روشاکرم برای هدیه قشنگش،ممنونم خداجون که لایق مادری همچین دخترنازی کردی منو...دوروزدیگه پنجاه وهشت ماهه میشی...درپناه یزدان پاک